رساله فقهی
نجوم و احکام نجوم
شرفالشُمس
مؤلف:
مهدی دانشیار
حوزه علمیه آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیه السلام
قال رسول صلی الله علیه وآله:
اذا ظهرت البدع فی اُمتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله
اصول الکافی، جلد 1، ص 54
هوالطیف
مقدمه مؤلف:
ما در این رساله به پژوهش فقهی در زمینه علم نجوم میپردازیم. از آنجا که علم نجوم به شاخههای مختلفی میپردازد بر آن شدیم که هر کدام از شاخههای علم نجوم را به طور مستقل مورد تحقیق قرار داده و به دنبال حکم فقهی مربوط به هر قسمت به طور مستقل از سایر شاخهها باشیم.
گرچه در زمینه علم نجوم مرحوم شیخ مرتضی انصاری در کتاب مکاسب و سید بن طاووس تحقیقاتی را انجام دادهاند و لیکن به علت اینکه این موضوع به طور تفکیکی مورد پژوهش واقع نشده، ابهامی در احکام شرعی صادره بروز کرده و سردرگمی زیادی را ایجاد کرده است و عدهای با یک دید به همه نجوم نگاه کرده و بدون در نظر گرفتن شاخههای دیگر، حکمی صادر کردند که جامعیت و تامیت نداشته و مورد سوءبرداشت قرار گرفته است ما در این رساله. هر کدام از شاخهها را از جمله علم هیأت و نجوم کروی، علم اختر فیزیک و کیهانشناسی و بالاخره تنجیم را مورد ارزیابی فقهی قرار میدهیم. و بالاخره به صورت خاص به کاووش در رسیدن به حکم شرعی پیرامون شرفالشمس میپردازیم. ان شاءالله مورد قبول اهل نظر قرار گیرد.
من الله التوفیق
مهدی دانشیار شهر ری 1396
بسم الله الرحمن الرحیم
وبه نستعین وهو خیر ناصر ومعین
و سلام و صلوات علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین
معرفی علم نجوم:
نجوم علمی است که به شاخههای مختلف تقسیم میشود که هر شاخه بر مبنای اصولی بنیان نهاده شده و موضوعی خاص خود را دنبال میکند که مستقل از سایر شاخهها میباشد. شاخههای این علم عبارتند از:
1ـ علم هیأت یا نجوم کروی که بر مبنای ریاضیات و محاسبات بنیان گذاشته شده و موضوع آن محاسبه موقعیت ستارگان و سیارهها نسبت به هم و نسبت به ناظر میباشد، مثلاً محاسبه اینکه یک ستاره کی در افق ناظر طلوع و یا غروب میکند در چه مناطقی کدامین ستارگان رؤیت میشوند، در زمانی سیارهای از برجی به برج دیگر تحویل میشود و یا زمان اوقات شرعی چگونه است، و یا رؤیت هلال در یک منطقه خاص چه وضعیتی دارد.
2ـ دومین شاخه از علم ستارهشناسی علم اختر فیزیک است که کاربردهای علم فیزیک را در ستارهشناسی نشان میدهد، و به مسائلی چون فیزیک ستارگان تشریح سیارات، دینامیک سیارات، کهکشانها و ساختار و تحول ستارگان و کهکشانها میپردازد، این علم به دنبال چیستی و چگونگی ستارگان، کاووش و پژوهش دقیق در پی بردن به رازهای آنها از لحاظ علوم تجربی و عقلی میباشد.
3ـ دسته سوم از شاخههای علم نجوم: کیهانشناسی است که این علم بر مبنای یک کلینگری به ساختار عالم و موضوع آن فضاـ زمان است و درباره این دو مقوله و هندسه عالم و چگونگی تکوین آن لذیذ و تا انتها بحث میکند و بر مبنای یک مبانی عقلی تجربی خاصی بنیان نهاده شده است.
4- و بالاخره چهارمین شاخه از ستارهشناسی: به حوزه آسترولوژی یا اختربینی وارد میشود که بر تأثیر اجرام سماوی بر زمین تمرکز پیدا میکند که خود به دو رسته تجربی و تنجیم تقسیم میشود. در رسته نخست ستارهشناس باتوجه به شواهد تجربی تأثیرات اجرام سماوی بر زمین به طور آماری به پژوهش این تأثیر در موارد دیگر ممکن میپردازد، مثلاً همانگونه که ماه بر دریاهای زمین به هنگامه مد تأثیر میگذارد و موجب بالا آمدن آب دریاها میشود پس لاجرم ممکن است بر روی بدن آدمی نیز تأثیرگذار بوده و موجب بالا رفتن فشار خون در انسان شود و یا به تأثیرات ماه روی عادات ماهیانه خانمها، و تأثیرات نوسانات یازدهساله خورشید روی بیماریهای روانی بپردازد و با آمارگیری نتیجه نسبتاً قابل قبولی را بگیرد.
اما رسته دیگر این علم: تنجیم است که بدون هیچ شاهد تجربی یا عقلانی با استناد به گفتههای سایرین و قدما قرار گرفتن سیارات و ستارگان در موقعیت خاصی در آسمان را نشان از بروز حالت خاصی روی زمین نظیر پر بارانی یا کم بارانی و یا جنگ و عدم جنگ و سعد و نحس کارها میدانند و در زمره علوم غریبه علم قرار میگیرد.
بررسی فقهی
علم نجوم کروی یا هیأت
علم هیأت یا نجوم کروی:
همانطور که در دستهبندی شاخههای مختلف علم نجوم اشاره شده علم هیأت بر مبنای محاسبات و ریاضیات بنیان نهاده شده و به مسائلی چون طلوع و غروب اجرام فلکی محاسبه کسوفها و خسوفها، و اوقات شرعی، جهت قبله، و ایام حلول هلال در ماههای قمری و تشکیل تقویم و محاسبه حرکت اجرام آسمانی میپردازد. بر مبنای ریاضیات دقیق و قواعدی منطقی و علمی پیش میرود.
از آنجا که بسیاری از احکام شرعی بر مبنای زمانهای نجومی است لذا کاربرد فراوانی در علوم اسلامی از جمله فقه دارد، مثلاً یک فقیه که میخواهد حکمی در مورد حجت بودن رؤیت هلال در یک منطقه برای سایر مناطق هم افق و یا غیر هم افق صادر کند میبایست در مورد رؤیتپذیری ماه، و حرکات خاصه ماه نسبت به زمین و خورشید اطلاعات جامعی داشته باشد و یا برای حکم شرعی در حلول یا عدم حلول هلال مسائل نجومی را مدنظر بگیرد، و حتی در اعلام اوقات شرعی یعنی میزان انحطاط خورشید در صبح صادق با آنها تشخیص زوال آفتاب برای نماز ظهر و میزان سایه شاخص در هنگامه نماز عصر یا وقت نماز جمعه و میزان انحطاط خورشید در وقت اذان مغرب و اشاره و محاسبه نیمه شب شرعی و بینالطلوعین، مبانی نجومی را در نظر بگیرد.
پس لاجرم در حکم فقهی که براساس قرآن و سنت و عقل و اجماع اعلام میشود این علم را مورد ارزیابی قرار میدهیم.
قرآن:
آیات فراوانی در قرآن کریم در مورد توجه انسان به این محاسبات نجومی وجود دارد
سوره یونس آیه 6:
﴿هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ﴾
در این آیه به روشنی عنوان شده که دو جرم آسمانی ماه و خورشید در آسمان در حرکت هستند و منازل مختلف و موقعیتهای مختلف را سیر میکنند که شما برای محاسبات اوقات خود از آنها استفاده نمایند. یعنی پیدا کردن وقت و زمان بر مبنای محاسبه حرکت این دو جرم آسمانی مدنظر میباشد.
و قوله تعالی:
﴿یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِی مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ﴾ (بقره/ 189)
که در این آیه اشاره میشود از رسول اکرم ’ درباره هلالهای ماه سؤال شد و خدای سبحان به حضرت میفرمایند: بگو این اهله و هلالهای برای محاسبه زمان حج و سایر زمانهای مورد نیاز شما میباشد.
﴿وسبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس وقبل غروبها ومن آناء اللیل﴾ (الطور/ 48)
و در این آیه به زمان برپائی نماز اشاره میکند که به تفضیل در سنت نبوی و روایات در آن خصوص بحث شده است.
و آیه «و علامات وبالنجم هم یهتدون» که اشاره صریح به استفاده از ستارگان برای جهتیابی در شب برای جهتیابی و سایر مسائل دارد.
در سنت و روایات نیزبه موارد زیادی در کتب روایی در این موارد برخورد می کنیم از جمله درکتاب وسائلالشیعه از مرحوم شیخ حر عاملی که روایات زیادی در این خصوص وجود دارد که به چند نمونه اشاره می کنیم مثلا در باب وجوبالعلم بدخول الوقت:
در روایت(5163 )عنوان شده که علیبن الحسین الموسوی المرتضی از امام صادق علیه السلام و ایشان از اجداد گرامشان وایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکنند:
«ان الله تعالی اذا حجب عن عباده عینالشمس التی جعلها دلیلاً علی اوقات الصلوات فموسع علیهم تاخیر الصلوات لیتبین لهم الوقت بظهورها ویستیقنوا انها قد زالت»
دو در حدیث [5164] آمده است:
وقد تقدم حدیث علی بن مهزیار عن ابی جعفر علیه السلام قال:
" الفجر هو الخیط الابیض المعترض فلا قصل فی سفر ولا خضر حتی تتبینه فان الله سبحانه لم یجعل خلقه فی شبهه من هذا فقال وکلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر»
اینها نمونهای از احادیث معتبر شیعه در کتاب گرانسنگ وسائلالشیعه میباشد و همینطور عقل و اجماع هم حکم به این مسأله دارد که علم هیأت یکی از علومی است که واجب کفائی محسوب میشود. و ادله قرآن و سنت و عقل و اجماع بر آن قرار دارد که حداقل یک نفر در هر بلادی باید باشد تا بتواند اوقات شرعی و جهت قبله را محاسبه کند و راهنمای کاروانهای حجاج باشد و دستور و تأکید به یادگیری آن حکم واجب کفائی را در این مورد صادر میکند.
بررسی فقهی
اختر فیزیک و کیهانشناسی
و اما علم اختر فیزیک و کیهانشناسی:
از آنجا که این علوم در کاوش در امر ستارگان و نحوه ساختار و تحول ِآنها و پی بردن به عظمت خلقت میکند با این دیدگاه بررسی خود را انجام میدهیم:
قرآن: قرآن کریم در جای جای آیات خود به تفکر در خلقت و درایت و تدبر در آن امر میکند و خداشناسی و توحید را بر محور ادله عقلی و تجربی که از نگاه کردن به مخلوقات از جمله آسمانهاست مبتنی میداند تا انسان متوجه شود که خلقت آسمان و زمین به احسن وجه صورت گرفته است.
﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ (ابراهیم/ 15)
«آیا نگاه نمیکنید که آسمانها و زمین براساس حق و میزان و مکیال درست خلق شده است.»
و به تعبیری هر چیزی در جای خود قرار داده شده است و هر چیز کار خود را بدرستی انجام میدهد.
و در تفسیر آن حضرت ختمی مرتبت ’ فرمودند:
" بالعدل قامت السموات والارض فتبارک الله احسن الخالقین."
اشاره به نگاه کردن به نظم موجود در حرکتهای سماوی:
﴿وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ﴾
﴿لَا الشَّمْسُ ینْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یسْبَحُونَ﴾
(و در الملک/ 5):
﴿الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَینِ ینْقَلِبْ إِلَیکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیرٌ﴾
در این آیه امر به رصد آسمان شده که کراراً و کراراً در آن نگاه کن و کاووش کن ببین که در آن هیچ اشکالی نمیبینی. (فصلت/ 52)
﴿سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾
در فرمایش اخیر که خداوند میفرماید که علم خود را در آسمانها و آفاق و در وجودشان به آنها نشان میدهم که برای آنها آشکار شود که اوست که حق است، این نشان دادن به اهل علم و دانش و مطالعهکنندگان در این امور است.
و در آیه
﴿فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ *إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾
و در این آیات خداوند جهت نشان دادن عظمت قرآن اول به عظمت نجوم اشاره میکند و میگوید کسی عظمت قرآن را درک میکند که عظمت نجوم را درک کرده باشد
این دستورات مکرر قرآن به تأمل در خلقت و شگفتیهای آسمان و زمین و در سنت روایات متعدد نهجالبلاغه حضرت علی علیه السلام و سایر منابع حدیثی مثل توحید مفضل امام صادق علیه السلام و بسیاری از احادیث مرتبط و اجماع علمای سلف و معاصر و حکم عقل فراگیری این قسم از نجوم «اختر فیزیک و کیهانشناسی» امری استحبابی محسوب میشود، چنانچه سید بن طاووس در کتاب :
«فرج المهموم فی معرفة منهجالحلال والحرام من علمالنجوم» و سعدالسعود به آن اشاره میکند.
امام علی علیه السلام فرمودند: هر کس از حاملان قرآن که علم نجوم فرا گیرد به ایمان و یقینش اضافه خواهد شد.
بررسی فقهی
احکام نجوم و تنجیم
و اما شاخه آخر علم نجوم یعنی آسترولوژی یا اختربینی: همانطور که گفته شد این علم خود دو قسم است قسمی است که به طور آماری تأثیرات اجرام سماوی بر روی موجودات زمین را بررسی میکند و بر مبنای تجربه و آمار است مثل تأثیر ماه بر فشار خون یا قاعدگی زنان و یا تأثیرات نوسانی خورشید روی اعصاب انسان، که یک روش علمی در بدست آوردن پارهای از بایدها و نبایدهاست است مثل اینک در ایام تأثیرات مدی ماه فشار خون بیماران، فشار خونی بیشتر کنترل شود و یا عمل جراحیهای خونریزیآور حتیالمقدور انجام نشود. اینگونه رهیافتها و علوم مثل سایر علوم امری مباح و خالی از اشکال است و دانستن آنها بهتر از ندانستن آنهاست.
و اما نوع دوم که آن احکام نجوم است که وقوع زلزله و نزول بلا و حدوث قحطی و مرگ و امثال آن را ارتباط به اوضاع کواکب میدهد برای بدست آوردن تعریفی جامع از این مساله به کتابهایی که در این باب نگاشته شده نگاهی بکنیم در این خصوص کتابهای زیادی از بطلمیوس صاحب مجسطی، علیشاه بخاری یا نام الاتَمار والاشجار، کعابةالتلیم تألیف ابی المحامل غزنوی، روضةالمنجمین تألیف شهمردان رازی، تنبیهات المنجمین تألیف مولی مظفر، لوائح القمر تألیف الکاشفی و رسالة علائیه تألیف فخر رازی که برای سلطان علاء الدین بن خوازمشاه نگاشته است و برهان الکفایه تألیف علی بن محمد بکری و اصول کوشیار و تعدادی از نوشتههای ابومشعر بلغی و ابوریحان بیرونی و خواجه نصرالدین طوسی به جای مانده است.
خلاصه کلام قائلین به احکام نجوم طبق آنچه ابن خلدون در مقدمه کتابش میگوید:
«بهزعم قائلین به اصحاب نجوم، قبل از اینکه حادثهای حادث بشود، قوای ستارگان در حدوث آنها تأثیر میگذارد پس لاجرم قبل از اینکه اتفاقی در عالم بیافتد میتوان از دانستن این قوا و تأثیرات پیشبینی کرد که چه حادثهای اتفاق خواهد افتاد.»
و بطلمیوس میگوید:
"بیشتر از تأثیر ماه و خورشید از اجرام فلکی روی مواد روی زمین نیست چنانچه خورشید عامل تبدل فصول، و رسیدن میوهها و زرعها شده و ماه نیز روی میزان رطوبت و آب و گندیدگی میوهها و امثال آن مؤثر میباشد."
و سپس میگوید:
"ما در تأثیرگذاری کواکب از آنچه گذشتگان میگویند پیروی میکنیم هر چند ما را قانع نمیکند که روشی درست باشد و این یک روش است و در روش دیگر این است که بر تجربه برویم که مانند خورشید بیائیم قرار گرفتن کواکب و ستارگان را موقعیتهای مختلف و اثر آنها را بررسی کنیم و تأثیرات آنها را روی مزاجهای مختلف و نطفهها و بزرها و موالید مورد ارزیابی قرار دهیم."
و سپس میگوید:" بدین لحاظ ما فقط به راه حدس و گمان پیش میرویم -و باصطلاح کار آماری انجام دادهایم- و اینطور نیست که با این کار به قضا و قدر الهی و امری حتمی رسیده باشیم."
استاد حسنزاده آملی در کتاب دروس المعرفة والقبله به این قول بطلمیوس اشاره کرده و میگویند:
"آنچه بطلمیوس بدان اشاره میکند حرف درستی است چگونه از یکسری تربیع و تسدیس و استقبال چند ستاره حکمی قطعی صادر شود درحالی که ما از میلیاردها ستارهای که در آسمان وجود دارند به قول زیج بهادرخانی که آخرین زیج میباشد فقط 1036 ستاره را میشناسیم چگونه ممکن است که سایر ستارگان باطل و بیهوده باشند در صورت که خدای منان در سوره اسراء 86 میفرماید: ﴿وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا﴾ "
امام محمدغزالی در کتاب احیاء علوم دین مینویسد: " احکام نجوم معجزهای از بعضی از انبیاء بوده و با مقدار زیادی خرافات مخلوط شده که قابل جدا شدن نیز نمیباشد"
و در کتاب فرجالمهموم آن نبی را در ادریس معرفی میکند، طبرسی نیز در مجمعالبیان در تفسیر آیه:
"واذکر فیالکتاب ادریس"
منظور از کتاب را همان علم هیأت و نجوم معرفی مینماید.
که از اعجاز آن حضرت میباشد و ابن خلدون در المقدمه میگوید:
" که منجمان ضعیف و بیمایه سخنان خود را به وحی متصل میکنند که قولیست که در سستی آن جای بحث و شبه وجود ندارد. و عدهای از همین جماعت این علم را از تجربه و تکرار میدانند که اگر همه عمر عالم هم به این تجربه بپردازند نمیتوانند در مورد آن حکمی صادر نمایند"
و معلم ثانی ابونصر فارابی در فصل 22 از" رساله النکت فی الطعن علی اصحاب التنجیم کما فی فلک للسعاده "میگوید:
"و از اعجب عجایب این است که وقتی ماه در بین چشمان مردم و خورشید قرار میگیرد، حکم میکنند ملکی –پادشاهی -از ملوک-پادشاهان- زمین خواهد مرد، حتماً اگر ابری جلوی خورشید را بگیرد همه ملوک زمین به هلاکت میرسند که البته این افکار فکرهای دیوانگان و مجنونان است."
و همچنین شیخالرئیس ابنسینا در صحبتی پیرامون احکام نجوم که در آخر فصل اول از الهیات شفا آورده است با این عبارت شروع میکند که این منجمان قائل به احکام نجوم پس شروع به شرح سخنانی در تکذیب آنها میپردازد و در این خصوص اندیشمندان از متقدمین و متأخرین اتفاقنظر دارند.وجای بسی شگفتی است در مساله ای خود شیخ الرئیس ابن سینا بدان اعتقاد ندارد وآن را به باد انتقاد می گیرد عده ای جاهل عنوان می دارند که دلیل هوش سرشار بوعلی آن است که پدرش منجم بود وچون احکام نجوم می دانست وقت مجامعت طوری تنظیم کرد که تاثیرات کواکب منجر به تولد مولودی باهوش وذکاوت شود وعده جاهل دیگر هم چه جالب بعد صدها قرن به دنبال آن زایچه هستند که شاید مولودی چون بوعلی را داشته باشند زهی خیال باطل وعجب از این جهل.
فقه و احکام نجوم :
با معرفی احکام نجوم از نظر فقهی آن را بررسی میکنیم:
قرآن:
قال الله تعالی: به نقل از حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام:
﴿فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ﴾ (الصافات/ 89)
این آیه اشاره به حضرت ابراهیم دارد وقتی که وی را به سوی جشن فرا میخوانند به نجوم نگاهی میکند و میگوید من حالتی ناخوش دارم، این سخن مربوط به زمانی میشود که ابراهیم نبوت داشته است، و این مربوط به ابراهیم است و کسی امر به این مسأله نشده، و ممکن است عملی باشد خاصه خود ابراهیم علیه السلام که برای دیگران علمش وجود نداشته باشد. اما عمل به حکمی که ابراهیم میکند مجاز است و حتی واجب میداند.
و قوله تعالی:
﴿قُلْ لَا یعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیبَ إِلَّا اللَّهُ﴾ (النمل/ 65)
و قوله تعالی:
﴿عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیبِ لَا یعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾ (انعام/ 60)
و قوله تعالی:
﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَینَزِّلُ الْغَیثَ وَیعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ﴾ (لقمان/ 34)
در مجموع میتوان گفت که این آیات کلاً احکام نجوم را تکذیب نمیکند.
راز اینکه قرآن کریم پارهای از ایام را نحس شمرده چیست؟
آیت الله جوادی آملی در تفسیر تنسیم می فرمایند:
﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیامٍ نَحِسَاتٍ﴾ (فصلت/ 16) آن است که خداوند عذاب خود را در آن ایام به کافران میچشاند ﴿لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا ینْصَرُونَ﴾ (فصلت/ 16) وگرنه همان ایامی که برای کافران نحس است، برای اهل ایمان روزهای سخاوت و نشاط و پربرکت است.
پس چنین نیست که روزی خاص یا زمانی مخصوص ذاتاً نحس باشد. غرض انکه برخی از رخدادهای جهان نسبت به همه خیر و مصلحت است، و بعضی از آنها چنین نیست به هر تقدیر آنچه مهم است همانا متزمن و متمکن است و چون در ظرف زمان خاص و مکان مخصوص پدید میآید، آن زمان با این مکان منحوس تلقی میشود. درحالی که عمده مظروف است نه ظرف» تسنیم، ج 1، ص 519
و در جای دیگری میفرمایند: برخی از روزهای سال اعیاد و سالروز میلاد معصومین از ایام خوب سال هستند، در احادیث به برتر بودن شب قدر و برخی از ایام سال تأکید شده است، در مقابل تأکید شده است که در روز عاشورا کراهت تشدید دارد انسان آذوقه و مایحتاج سال خود را ذخیره کند چون این سنت بنیامیه است و آنچه ذخیره شد مبارک نخواهد بود.
احام نجوم در روایات و سنت:
1ـ عبدالملک بناعین نقل کرده که به حضرت صادق علیه السلام گفتم: من به این دانش (نجوم) مبتلا شدهام، کاری را قصد میکنم و وقتی به طالع مینگرم و آن را بد میبینم ،مینشینم .و دنبال آن امر نمیروم و وقتی طالع را خوب دیدم، دنبال مقصود روانه میشوم. امام صادق فرمودند: انجام میدهی؟ عرض کردم: بلی، فرمودند: کتابهایت را بسوزان. دررالاخبار، ص 419
2ـ از ابنعمیر روایت شده که من به نجوم نگاه میکردم و حکم آنها را میشناختم و طالع را میدانستم از این لحاظ چیزی نظیر ترس و غیره در دلم راه مییافت در این موضوع به حضر علی بن موسی بن جعفر علیه السلام شکایت کردم. حضرت فرمود: اگر به خاطرات چیزی رسید به اولین مسکینی که برخورد کردی صدقه بده و سپس دنبال کارت برو، که خدای عزوجل [شر را] از تو دفع میفرماید.( دررالاخبار با ترجمه ، ص 419).
3ـ امام علی علیه السلام در پاسخ به مردمی که از حضرت خواسته بود، به علت نحوست برخی ایام در آن روز به جنگ خوارج نرود، فرمود: «گمان میکنی تو از آن ساعتی آگاهی که اگر کسی حرکت کند زیان نخواهید دید؟ و میترسانی از ساعتی که اگر کسی حرکت کند ضرری دامنگیر او خواهد شد؟
کسی که گفتار تو را تصدیق کند، قرآن را تکذیب کرده است، و از یاری طلبیدن خدا در رسیدن به هدف های دوستداشتنی و محفوظ ماندن از ناگواریها بینیاز شده است. گویا میخواهی به جای خداوند تو را ستایش کنند. چون به گمان خود مردم را به ساعتی آشنا کردی که منافعشان را به دست میآورند، و از ضرر و زیان در امان میماند.
ای مردم، از فرا گرفتن علم ستارهشناسی برای پیشگویی دروغین بپرهیزید، جز آن مقدار از علوم نجوم که در دریانوردی و صحرانوردی به آن نیاز دارید، چه اینکه تنجیم شما را به غیبگوئی به جادوگری می کشاند و چنین ستاره بینی چون غیبگو، و غیبگو چون جادوگر و جادوگر چون کافر و کافر در آتش جهنم است. با نام خدا حرکت کنید.
4ـ حلبی از حضرت اباعبدالله الصادق علیه السلام پرسید که: آیا سفر در ایّامی که کراهت دارند مانند چهارشنبه و غیره مکروه است؟ حضرت فرمود: سفرت را با صدقه شروع کن و در آغاز سفر آیةالکرسی بخوان.» (دررالأخبار با ترجمه، ص 421)
5ـ از عبدالله بن سلیمان از حضرت امام باقر علیه السلام روایت شده که حضرت فرمود: پدرم وقتی در روز چهارشنبه، یا روزی که مردم آن را بد میدانستند مثل اواخر ماه یا غیره به سفر میرفت، صدقهای میداد و بعد بیرون میرفت.» (دررالأخبار با ترجمه، ص 421)
6- «قیس بن سعد، گفت: بسیار میشد که با امیرالمؤمنین علیه السلام در هر سفری که میرفت همراه بودم، چون به جانب مردم نهروان تاخت و به مدائن رسیدیم و من آن روز همدوش او بودم، مردمی از دهقانان به پیشواز او آمدند، و چند استر پیشکش آوردند و آنها را پذیرفت، و یکی از دهقانان مدائن بنام «سرسفیل» که پارسیان رأی او را در گذشته حجّت دانستند و در مورد آینده به او مراجعه میکردند وجود داشت. چون امیرالمؤمنین علیه السلام را دید گفت: از مقصد خود برگرد، فرمود: ای دهقان برای چه؟ گفت: یا امیرالمؤمنین ستارهها که برآمدند نظر بد به هم دارند سعدها نحس شدند و نحسها سعد شدند، و در چنین روزی باید نهان شد و بر جای نشست، این روز تو کشنده است، و در آن ستاره جنگجو قران-جمع- کردند، مریخ در برج میزان شرف یافته و از برج تو آتش فروزد و برای تو جای نبرد نیست.
امیرالمؤمنین علیه السلام لبخندی زد و فرمود: ای دهقان خبرگزار و بیمده از مقدّرات، دیشب در آخر برج میزان چه فرود آمد، و کدام ستاره در سرطان ورود کرد؟
گفت: من آن را بررسی کنم، و از آستین خود اسطرلابی و تقویمی برآورد.
امام علیه السلام به او فرمود: تو درباره حرکت ستارهها چیزی می دانی؟ گفت: نه، فرمود: تو بر ثوابت حکمفرمائی؟ گفت: نه، فرمود: به من خبر ده از طول برج اسد و مطالع و مراجع آن؛ زهره چه نسبتی دارد با توابع و جوامع؟ گفت: من نمیدانم فرمود: چیست میان سراری و دراری، و میان ساعات تا معجرات، و چه اندازه است پرتو مبدرات؟ خورشید به هنگامه سپیدهدم در بامدادان چه میزان انحطاط دارد؟ گفت: نمیدانم. فرمود: ای دهقان میدانی که امروز پادشاهی چین، از خاندانی به خاندانی منتقل شد و برج ماجین وارو شد، و خانههائی در زنج سوخت، و چاه سراندیب جوشید، و دژ اندلس ویران شد، و مورچه شیخ به هیجان آمد و مراق هندی گریزان شد، و پیشوای یهود در ایله مفقود گردید، و سردار روم در رومیه نابود شد، و راعب عموریه کور شد و کنگرههای قسطنطنیه فرو ریخت، تو این حوادث را میدانی؛ و چه چیز آنها را پدید آورده شرقی یا غربی فلک؟ گفت من اینها را نمیدانم، فرمود: به کدام اختر بالای قطب قضاوت میکنی، و به کدام نحس شود آنچه نحس شده؟ گفت: من آن را نمیدانم. فرمود: میدانی امروز 72 عالم آفریده شدند که در هر عالمی هفتاد عالم است برخی خشک وبدون آب و برخی مملو از آب، و بعضی پر از کوهها، و بعضی مملو از صحرا ها، ودر بعضی حیات وجود دارد، و چه زیبا آفریده شده اند آیا در باره آنها چیزی می دانی؟ گفت: من آن را ندانم، فرمود: ای دهقان به گمانم با قران مشتری و زحل قضاوت کردی که در آغاز شب برایت روشن شدند و درخشانی مریخ و شرقی بودنش در سحر بر تو پدیدار شد، و سیر کرد و جرمش بجرم تربیع ماه پیوست، و این دلیل است که امروز یک میلیون آدمی زادند و مانند آنها بمیرند، و با دستش اشاره کرد به جاسوس معاویه که در لشکر او بود، و فرمود این هم میمیرد، زیرا از همانها است و چون آن را فرمود: آن مرد گمان کرد که فرمود: او را بگیرید، و دلش گرفت و نفسش در سینهاش بند آمد و همان وقت مرد. امام فرمود: این دهقان به تو ننمایم نمونههای تقدیر را در صورتی کامل؟ گفت: چرا یا امیرالمؤمنین، فرمود: ای دهقان، همانا ما پدیدار قطبیم، و آنچه دیشب پنداشتی که از برج من آتش فروزد بایدت که به سود من قضاوت کنی، زیرا روشنی و تابشش نزد من است و شعلهاش از من میرود، ای دهقان این قضیهای است دشوار، آن را حساب کن و از آن نتیجه بگیر اگر دانائی به اکوار و ادوار، فرمود: اگر این را بدانی میدانم که بندهای نی این نیزار را شماره توانی کرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام گذشت و خوارج نهروان را شکست داد و کشت و با غنیمت و پیروزی برگشت، و دهقان گفت: این دانشی نیست که در دست مردم زمان ما باشد، این دانش مایهاش از آسمانست. (آسمان و جهان ـ ترجمه کتاب السماء والعالم بحار، ج 2، صص 196 ـ 197)
از این روایت بر میآید که علم نجوم واقعیت دارد ولی پیچیدگی آن فراتر از آن است که افراد عادی بتوانند به طور کامل از آن مطّلع گردند. لذا خطا در وادی به مراتب بیشتر از صواب است.
7ـ «به علی بن ابی طالب علیه السلام گفته شد: آیا برای علم نجوم پایهای هست؟ فرمود: آری، پیغمبری بود که قومش به وی گفتند ما به تو ایمان نیاریم تا آغاز آفرینش هرکس و مدت عمر آنها را به ما بیاموزی، و خدا عزوجل به ابری فرمود تا بدانها بارید، و در گرد کوه آبی زلال جمع شد و خدا به خورشید و ماه و اختران فرمود تا بر آن آب تابیدند . (تصویر آسمان آب افتاد) سپس خدای عزوجل به آن پیغمبر وحی کرد که با قومش بر کوه بالا روند بالا رفتند بر سر آن آب ایستادند تا آغاز آفرینش و مدت عمرها را از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز شناختند و هر کدامشان میدانست کی میمیرد و کی بیمار میشود، و چه فرزندی برایش زاده میشود و چه زاده نمیشود، و روزگارانی بدین وضع بودند تا به حضرت داود کافر شدند و با آنها جنگید، در هر روز نبرد کسانی که عمرشان بسر نرسیده بود به میدان میآمدند و آنان که عمرشان بسر رسیده بود در خانه جا میگذاشتند، و از یاران داود کشته میشد و از آنها کشته نمیشد.
داود علیه السلام گفت: پروردگارا من به فرمان تو با آنها پیکار میکنم، و آنها به نافرمانی تو پیکار کنند، از یارانم کشته میشود و از آنها کسی کشته نمیشود، خدا عزوجل جریان را به او وحی کرد و فرمود: هر که مرگش رسیده به میدان نمیآورند تا کشته شود، داود علیه السلام گفت: خدایا به چه وسیله بدانها آموختی؟ فرمود: از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز. گفت: داود به درگاه خدا دعا کرد تا خورشید را بر آنها بازداشت و روزشان بلند شد، و شب و روزشان در هم آمیخت و اندازه فزونی را ندانستند، و حسابشان در هم شد، علی علیه السلام فرمود: از اینرو است که مطالعه در تنجیم بد است.» (آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء والعالم بحار، ج 2، ص 199) برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب «آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء والعالم بحارالانوار، ج 2، ص 185 به بعد»
در کتاب تحفالعقول از ابنشعبه الحرانی منقول است که:
اذا اراد احدکم اتیان اهله فلیتوق الاهله وانصاف الشهور فان الشیطان بطلب الولد فی هذین الوقتین توقوا الحجامه یوم الاربعاء ویوم الجمعه فان الاربعاء نحس مستمر وفیه خلقت جهنم، وفی یوم الجمعه ساعة لا یحتمجم فیها احدالامات
«اگر کسی قصد آمیزش با همسرش را داشت مواظبت کند در وقت اول ماه و نیمه ماه نباشد چرا که در این دو وقت شیطان به فرزندان آسیب میرساند، و حجامت را در ایام چهارشنبه و جمعه انجام ندهید چرا که در چهارشنبه نحسی مستمری وجود دارد که روز خلقت جهنم است و جمعه ساعاتی دارد که، در آن ساعت اگر حجامت صورت گیرد نتیجه جز مرگ به همراه ندارد.»
و مانند همین روایت را ثقة الاسلام کلینی در باب زمانهای مکروه جهت نکاح آورده است:
ان فیما اوصی به رسول الله علیاً علیه السلام قال یا علی لا تجامع اهلک فی اول لیله من الهلال ولا فی لیلة النصف ولا فی آخر لیله فانه یتخوف علی ولد من یفعل ذلک الخبل، فقال علی علیه السلام ولم ذاک یا رسول الله؟ فقال ان الجن یکثرون غشیان نسائهم فی اول لیله من الهلال ولیلة النصف وفی آخر لیلة اما رایت المجنون یصرع فی اول الشهر وفی آخره وفی وسطه
بررسی اقوال علما در این خصوص:
سید مرتضی علمالهدی در آخر امالیش معروف به الغرر والدرر و فیض کاشانی در منهاج النجاة میگوید: از معاصی و گناهان نظر در احکام نجوم و حکم به آن است سید بن طاووس علیه الرحمه نیز باتوجه به روایات موجود همان قسمت از تنجیم را که احکام نجومی صادر میکند که در روایات یا وحی وجود ندارد را مورد ایراد قرار میدهد.
علامه حسنزاده آملی نیز طی بحثی در کتاب وقت و قبله احکام نجوم را امری حقیقی میداند ولی چون علمی است که ریشه در وحی دارد و از لحاظ تجربی حاصل نمیشود فقط آن قسمت را مورد توجه و در خور اعتبار میداند که در روایات صحیحه وارد شده است و غیر آن را جایز نمیشمارد.
علامه جوادی آملی نیز به همین مضمون طی قبول اصل احکام نجوم آن قسم از این احکام که در روایات نیامده را خرافه و نادرست معرفی میکنند.
شیخ مرتضی انصاری در کتاب مکاسب المحرمه بخشی اختصاص به تنجیم داده و در ضمن آن یک بحث مبسوطی را انجام میدهد:
"نجوم (تنجیم) با انگیزههای مختلفی انجام میگیرد. بعضی قصد شناخت علوم و مسیرهای آنها را دارند و میخواهند مطالع و مغاربشان را بشناسند.
مثلاً مشتری از کجا طلوع و در کجا غروب میکند؟ زمان آن کی است؟ یا مقارنهی دو کوکب در چه زمانی انجام میگیر؟ ولی با قطع نظر از اینکه در زندگیشان آثاری دارد یا ندارد! اما گاهی برای این است که آثار آن را بر زندگی بشر کشف کنند.
اقوام و ملل گذشته، مانند ایرانیان، هندیان و عربهای قدیم، معتقد بودند که حوادث عالم سُفلی، از مرگ و حیات، مرض و سلامت، جنگ و صلح، عزّت و ذلّت و همچنین سود و زیان در تجارت و دیگر حوادثی که در زندگی انسان پیش میآید، همهی اینها ناشی از تأثیراتی است که این اجرام فلکی بر زندگی انسان میگذارد. آنان معتقد بودند که زمین و آنچه در آن است، اسیر دست این اجرام فلکی است؛ مثلاً میگفتند: اگر مولودی در ساعت طلوع زحل متولد شود، دارای طالع زحل است و کسی که طالع زحل دارد، خصوصیات چنین و چنان دارد. یا سفری که در مقارنهی مثلاً زهره و مشتری صورت میگیرد، فلان حکم را خواهد داشت. به همین دلیل وقتی پادشاهی میخواست به تخت قدرت بنشیند، به منجّمان دستور میداد که ساعت سعد را بیابند." (مکاسب محرمه، ج 161، ص 3)
"حکم بر مبنای اوضاع و احوال فلکی دربارهی زندگی انسانها، یا خبر دادن از گذشته و آیندهشان به دو صورت است:
اخباری که براساس تنجیم بیان میشود یا قضاوتی که برای خود منجّم بر اثر این تنجیم حاصل میشود، قضاوت و اخبار جازم و قطعی است؛ به این معنا که معتقد میشود این حادثه قطعاً اتفاق خواهد افتاد و دعا، ستغفار، صدقه و استعانت از خدای متعال، هیچکدام در جلوگیری از آن حادثه تأثیری ندارند در این صورت تعلیم و تعلم تنجیم و اخبار به آن حرام است. همچنین قبول و تصدیق منجّم نیز حرام است. (مکاسب محرمه، ج 167، ص 2)
اخبار و قضاوت به صورت قطع و یقین نیست، بلکه میگوید: «من این را فهمیدم. اگر مشیّت الهی بر محو آن نباشد، محقق میشود. اما ممکن است خدای متعال همچنان که فرموده: «یَمحُو اللهُ مَا یَشاءُ وَیُثبِتُ»، این را محو کند و ممکن است با استعانت از خدای متعال، با صدقه، صلهرحم، دعا، تضرّع و استغاثه، این بلا دفع شود» تعلیم و تعلم و اخبار بدین نحو حرام نیست. (مکاسب محرمه، ج 167، ص 2)
مسئله
تعلیم و تعلم رمل و جفر، و اخبار از این طرق، مانند تنجیم است. (مکاسب محرمه، ج 167، ص 4)
کسب درآمد از طریق تنجیم و طرق دیگر مثل رمل و جفر
چنانچه کسی از طرق مذکور چیزی را کشف کند و آن را وسیله درآمد خود قرار دهد، در صورتی که با نوع حلالش معامله کند و عنوان اِغواگری، دروغگویی، اخاذی و دیگر عناوین حرام بر عملش صدق نکند، معاملهاش اشکال ندارد. اما نوع تنجیم حرام، هم حرمت تکلیفی دارد و هم حرمت وضعی؛ هم اصل اخبار حرام است و هم معامله از این طریق، حرام و باطل است. (مکاسب محرمه، ج 167، ص 7)
آیت الله الفطمی خوئی (ره) نیز این مسأله را طرح کرده و عنوان میدارند:
جلسه 135/ تنجیم (4)
مرحوم خوئی در طرح مسئله تنجیم 2 مقدمه مفید ذکر کردهاند:
1. یک سلسله اعتقادات در اسلام است که از مسلمات است و انکار آنها کفر است. مانند وجود خدای متعال و وحدانیت خداوند و ربوبیت و وحدانیت خدای متعال در خلق و رازقیت و... و اعتقاد به نبوت نبی اکرم | و همچین اعتقاد به معاد جسمانی. اعتقاد لسانیبه این امور موجب داخل شدن در دایره اسلام و اقرار قلبی به این امور موجب دخول در دایره ایمان است.
اسلام، مسلماتی هم دارد که انکارشان به انکار نبوت ختم میشود. انکار آگاهانه این امور با آگاهی از اینکه انکارشان به معنی انکار نبوت پیامبر اکرم است، موجب خروج از دین است. مثل انکار نبوت انبیاء سابق و ضروریات دین و انکار امامت اهلبیت ^. لذا مرحوم خویی میفرمایند: اهلسنت به دلیل اینکه واقف به این امر نیستند که انکار امامت امیرالمؤمنین × موجب انکار پیامبر اکرم ’ است از اسلام خارج نیستند.
2. اصل تأثیرگذاری افلاک بر عالم عنصری ما از مسلمات است. مثل اثرگذاری نور خورشید یا جاذبه ماه و سایر افلاک. لذا اعتقاد فیالجمله به تأثیر افلاک موجب شرک نیست. دنبال کردن حرکات افلاک و نسبت بین خودشان هم فیالجمله اشکال ندارد.
باتوجه به این دو مقدمه و باتوجه به روایات، مسئله حکم تنجیم را بررسی میکنیم.
سئله اول حکم موردی است که اعتقاد بر این داشته باشد که افلاک دارای اراده و نفوس فلکیه بوده و مدبرات عالم هستند.
اگر افلاک را در این تدبیر مستقل از خدای متعال بدانیم، چنین اعتقادی کفر و حرام است. اگر هم مستقل ندانیم ولی شریک در تدبیر بدانیم، شرک است. در این حکم نیازی به استدلال به روایات هم نداریم.
حتی اگر بدون قول به مرید بودن افلاک برای آنها اثر علیتی مستقل قائل باشد موجب خروج از اسلام است مسلماً.
اما اگر کسی معتقد به مدبریت غیر استقلالی افلاک در طول تدبیر خدای متعال بود (چنانچه در مورد سایر اسباب عالم است)، این اعتقاد موجب خروج از اسلام نیست. اما آیا وجهی برای حرمت این اعتقاد داریم یا نه؟ اگر این تحلیل ناسازگار با تحلیل روایات اهلبیت ^ از عالم باشد، کسی که ملتفت به این ناسازگاری باشد و چنین اعتقادی داشته باشد، اعتقاد حرام و گناه است.
اگر معتقد به تفویض تدبیر عالم به افلاک باشد به معنایی که به معتزله منسوب است (قائل به کنار کشیدن خدای متععال از تدبیر عالم باشد) باز هم خلاف دینط است و اگر به لوازم این اعتقاد واقف باشد موجب خروج از دین هم هست.
این وجوه مسلم است و اختلافی در آنها نیست. آنچه محل اختلاف و بحث است، حکم اخبار از حوادث مقارن با اتفاقات نجومی است یا قول به تأثیرگذاری افلاک در حوادث زمین است. دنبال کردن و ترغیب اثر دادن به این اخبار با چنین اعتقادی چه حکمی دارد؟
برخلاف مرحوم شیخ، مرحوم خویی اعتقاد به تأثیرگذاری غیر استقلالی افلاک در حوادث جوامع انسانی را هم حرام میدانند. به دلیل اینکه اولاً از اموری نیستند که تحت علم ما قرار گیرند (این اشکال ثبوتی است نه اثباتی) و لذا از باب کذب و... حرام است.
ثانیاً بر طبق روایات، اخبار قطعی از این امور و مقارنات ولو ازباب مقارنه محض بدون تأثیر باشد حرام است. وجه حرمت هم در روایات، یا واقف نبودن منجم به ابعاد این علم دانسته شده است و یا سببیت برای دست کشیدن مردم از صدقه و دعا و... و تکذیب قضا و قدر و... این وجه دوم از حرمت فقط در جایی است که بهشکل بتی و جزمی اخبار از مقارنات کند.
نتیجه:
نتیجه آنچه از آیات و روایات و بحث علما به دست میآید، احکام نجوم فقط در صورتی میشود به آن عمل کرد که در روایات صحیحه وارد شده باشد مثل قمر در عقرب والا هیچ قسم دیگر در استفاده از احکام نجوم و حکم کردن به آن جایز نیست بلکه حرام میباشد.
در این بحث فقهی که پیرامون نجوم انجام دادیم دیدیم که نجوم به شاخههای مختلفی تقسیم میشود که از لحاظ فقهی پرداختن به شاخهای نظیر علم هیأت و نجوم کروی که کاربردهای فراوانی در فقه و احکام شرعی دارد واجب کفائی محسوب میشود و شاخهای دیگر که به مسائل اختر فیزیک و کیهانشناسی میپردازد و پژوهش در خلقت و نشاندهنده عظمت الهی در خلقت است مستحب شناخته شده، و بالاخره احکام نجوم و تنجیم آن قسمت که به صدور احکام براساس روایات موثقه و صحیحه صورت میپذیرد عمل به آن مجاز و در غیر این صورت حرام میباشد.
بحث فقهی پیرامون
طلسم شرفالشمس
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع شرفالشمس مسألهای است که در سالهای اخیر بین مردم پررنگ شده و افراد سودجوی زیادی را در اقصی نقاط ایران با جلوه دادن شرعی و مذهبی عقلانی آن در پی حکاکی صوری طلسم مانند روی سنگ در روز خاصی سودهای فراوانی را بدست آوردهاند.
و البته عدهای سوداگر و فرصتطلب، پا را از این هم فراتر گذاشته و در روز 19 فروردین با دستورات عجیب و غریب، اعتقادات مردم را به سخره گرفته و بعد دیگر هیچ «این فرصت را از دست ندهید. همه آنچه فکرش را نمیکنید، تنها با یک انگشتر شرفالشمس» شاید این جملههای تبلیغاتی روی کاغذهای آگهی، برای شما هم ارسال شده باشد.
آگهیهایی که برای فروش و حکاکی یک انگشتر خاص در روز 19 فروردین تبلیغ میکنند. انگشترهایی از عقیقی زرد رنگ که به «شرفالشمس» معروف شدهاند.
نظر شما را به یکی از این تراکتها جلب میکنیم:
طلسم شرفالشمس
تعریف طلسم شرفالشمس برگرفته از تراکتهای حکاکان که برای جلب مشتری بین مردم توزیع میکنند:
«ادعیهنویسان و ارباب طلسمات براساس علم تنجیم و با اعتقاد به خواص ساعات نجومی برای هر یک از کواکب سبعه و رأس و ذنب مقامی از شرف و موضعی از هبوط قائل بودند. برای ساعات آغاز نافرجام شرافت شمس مصادف با نوزدهم برج حمل در هر سال برکات و فیوضات بسیاری را نوید میدادند اما از بزرگان علم نقل است که روز 19 فروردین روزی است که خداوند شرافت به همه چیز داد تا ارزش یابند و نزد یکدیگر منزلت داشته باشند و ساعات ارزانی شرف به عالم سحر روز 19 برج حمل است لذا به اولین تابش خورشید در آن روز شرفالشمس گویند چون در این روز خورشید نسبت به سایر کواکب قدرت بیشتری دارد و موکلین خورشید در این روز روی زمین میآیند و انجام این عمل در سال فقط یکبار است آن هم فقط در شرف خورشید مهیا میباشد.
نقش شرفالشمس که جزء علوم غریبه میباشد شامل پنج اسم اعظم خداوند است که آنها را کلمات الله، جمیل، رحمن، مؤمن نور گفتهاند که توسط اولیاء الهی به صورت رمز درآمده و خواندن آن برای غیر اولیای الهی امکانپذیر نیست و همراه داشتن آن نقش آثار و برکات زیادی برای دارنده آن به همراه میآورد، جمله عارفان آن را اسم اعظم دانستهاند. بزرگان علم و فصل و ثروت همواره آن را با خود دارند و از خود دور نمیکنند اکثر خانوادهها این نگین را به فرزندان خود هدیه میکنند تا از ایمن ماندن و پیشرفت مادی و معنویشان مطمئن باشند و کلاً شرفالشمس طبق اسناد آمده تحولات مثبت کلی بر سرنوشت انسان میگذارد.
اسم اعظم که خانم اولین کلمه آن است را خانم (طلسم) سلیمانی گفتهاند و آن را به عوالم خمسه که حضرت خمس در اصطلاح عارفانست تفسیر فرمودهاند در تأثیرات آن از جعفر فابیه امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علی علیه السلام اموری را برشمرد و انتساب آنها به تورات و انجیل و قرآن ذکر نمود شرفالشمس دعای عظیمالشأنی است که در روز 19 فروردین بر نگین زرد حک میشود و بهتر پشت نگین و دور از نظر باشد.
سیزده حرف باشد اینصورت هر یکی در صفا چو باغ ارم
چهار حرف وی است از تورات چهار زانجیل عیسی مریم
پنج حرف دگر زقرآنست اسم اعظم همین بود فافهم
اینکه تو حامل چنین دعا ایمن از همه بلا و سقم
توضیح حروف نقش طلسم شرفالشمس:
اشاره به مقام حضرت ختمی رسل محمد مصطفی | که مظهر مقامات پنجگانه توحید میباشد.
اشاره به مقام مولای متقیان حضرت علی علیه السلام و دو فرزند ایشان امام حسن و امام حسین ‘ که به ترتیب بعد از پیامبر قرار دارند.
اشاره به مقام والای بی بی دو عالم حضرت فاطمه علیها سلام که حکم نگین بر آن سه معصوم است.
اشاره به مقام حضرت سجاد در تقیه و انزوا و خضوع و خشوع ایشان
اشاره به امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام و بیان موقعیت ایشان که از آن زمان شیعه توانست به واسطه تعالیم آن دو امام ترقی کند و به احکام دین و شریعت آشنا شود.
اشاره به مقامات امام کاظم، رضا، جواد، هادی علیهم السلام که موقعیت ولایتشان یکسان بوده و روز چهارشنبه هر هفته نیز متعلق به این چهار معصوم که زیارتی مشترک دارند.
اشاره به مقام امام حسن عسکری # که هادی و راهنمای مردم به دین حق بود.
اشاره به مقام و موقعیت ولیعصر والزمان و قطب عالم امکان و شریک قرآن که احیا کنند دین مبین اسلام و تجلی اسماء حسنای حق تعالی است.
اما در روایات بسیار معتبر از اولیاء الهی وارد شده است که دعا شرفالشمس تأثیرات وصفناپذیر و شگفتآوری دارد، و به تجربه بر دارندگانش به اثبات رسیده است که دعا شرفالشمس اگر بر نگین زرد حک شود و به صورت انگشتر یا گردنبند همراه باشد خواص زیادی دارد.
گنج اسرار الهی شرف است گوهر مخزن شاهی شرف است
اثرش نامتناهی بدوام منتفع ذو چه خواص و چه دوام
بس اثرهاست در این نقش شرف گر کنند اهل معانی ادراک
آن دری از صدف اسرارست بیبدل چون گوهر شهوارست
خاصیتهاش ندارد پایان عارفانند با آن دانایان
آنقدر نفع رساند آن اسم اولاً آنکه گشائی تو طلسم
هیچ علمی بتو مشکل نشود دائماً حق زتو غافل نشود
متصل یا لب خندان دل شاد دین و دنیای تو گرو آباد
دشمنت نیست شود چون سیماب بند گردد بدمیدن سیلاب
گر بخوانی زسر صدق و یقین کشف گردد همه گنج زمین
جنیان با تو مصاحب گردند اولیا جمله به تو پیوندند
جمله خلق سرافنده تو قیصر روم شود بنده تو
هر کسی داده از این اسم نشان بطریقی که بر او گشته عیان
بیش از این کاشف این راز مباش دم مزن دیگر و غمار مباش
خواص نقش والای شرفالشمس:
1ـ گشایش امور و مشکلات و نیات و مهمات در هر زمینهای
2ـ باز شدن ابواب رزق و روزی
3ـ چشم زخم و حفاظت از شر بلایا، خطرات زمین و آسمان و از شر هر حسود و بخیل
4ـ زبانبندی قوی و باطل السحر قوی و آرامش ذهن و روح
5ـ بختگشائی بسیار مؤثر
6ـ شفای مریضان و اولاددار شدن و خلاصی از زندان
7ـ عزیز و مکرم شدن و عزت و مقام رفیع یافتن و نفوذ کلام و اعتماد به نفس فوقالعاده
8ـ جلب محبت و احترام و مجذوب نمودن افراد
9ـ حفاظت اموال و حفظ از ستمکاران و دشمنان (ملوک و حکام و جن)
10ـ حفاظت در مقابل بدگویان و بدخواهان
اعمال مورد نیاز:
تمامی این اعمال در روز 19 فروردین بعد از نماز ظهر و عصر و تا غروب آفتاب صورت گیرد تا دلها تنها متوجه اراده مطلق الهی باشد.
1ـ غسل (به نیت حاجت و شرفالشمس)
2ـ دو رکعت نماز (به نیت حاجت و شرفالشمس)
3ـ پنج مرتبه سوره والشمس و یک بار دعای توسل
4ـ صدقه به نیت ایتام (یتیم) کنار گذاشته شود.
5ـ تا 40 روز هر روز 100 صلوات بعد از نوزدهم به نیت سلامتی آقا امام زمان # تعالی فرستاده شود.
6ـ بعد از این اعمال حاجتهای خود را نوشته و لای قرآن قرار دهید تاسال بعد باز نشود!! تمدید دعای شرفالشمس اثرش را تشدید میکند. انتهای تراکت
اسم اعظم شرفالشمس:
«اللهم انی اسئلک بالباء من اسمک الاعظم وبالثلاث العصی والالف المقوم وبالمیم الطمیس الابتر وبالسلم وبالاربعه التی هی کالانف بلا معصم وبالهاء المشقوقه والواو المعظم صوره اسمک الشریف الاعظم ان تصلی علی سیدنا محمد وآله بعدد کل حرف جزی به القلم وان تقضی حاجنی» .
انتهای تراکت.
این متون برگرفته از تراکتی است که حکاکان شرفالشمس جهت جلب مشتری در بین مردم پخش میکنند و در انتهای این متون اسم استاد رفیعی ذکر شده که در طی جستجو و کاووش ایشان جهت پیگیری اسنادی که بدان استناد کردهاند متوجه شدیم که خود دکاندار و صاحب مغازه این نام را دارد و سایر مغازهها هم از روی او برداشت کردهاند یعنی برای عبارات فوق هیچگونه سندی وجود ندارد و صرفاً جهت جلب مشتری نگاشته شده است و از اسامی چهارده معصوم برای پول بیشتری سوءاستفاده کرده و حیله و نیرنگ و دروغ متوسل شدهاند.
صرفنظر از این واقعیت که چطور سودجویان از جهالت مردم استفاده میکنند و خرافات را جای حقیقت به مردم دردمند و نیازمند تحمیل میکنند و پولهای کلان به جیب زده و به ریش مردم جاهل میخندند.
در ادامه در مورد طلسم شرف و شمس و حقیقت آن و از نظر فقهی آن را مورد ارزیابی قرار میدهیم:
طلسم یعنی چه:
نقوش سحری یا تنجیمی یا شیئی منقش بدین نقوش که برای دفع آفتها یا چشمزخم یا حوادث مختلف دیگر تهیه میشود. بلیناس حکیم به عنوان پدر طلسمات شهرت یافته است، و بر طبق بعضی روایات او در بسیاری از شهرها طلسمهائی برای محافظت از طوفان و مار و عقرب ساخته بوده است.
قواعد گوناگون برای تهیه طلسمات را لیمیا مینامند.
اصحاب طلسمات برای بعضی اعداد خواص و تأثیراتی قائلند، و میپندارند که مهر و کین را میان مردمان از طریق نوشتن اعداد مخصوص میتوان ایجاد کرد. این عقیده به تأثیر قوای آسمانی در قوای زمینی بوده است و تصور میکردهاند که هر کس میان دو نیرو بتواند ارتباط برقرار کند از آثار مخصوص آنها بهرمند خواهد شد و کارهای شگفتانگیز بر دست او انجام خواهد شد. (فرهنگنامه مصاحب، ص 1635)
و در کتاب ابزارآلات علمی نوشته فرانسیس مادیسون صفحه 101 چنین آمده است:
ادواردلین در قرن 2 میلادی تعریفی بسیار جامع و در عین حال چند پهلو و ابهامآلود از واژه طلسم بیان کرده که براساس آن تمامی علائم، نشانها و نهادهای سحرآمیز که در انواع اقلام جادویی و طالعبینی به کار رفته و همچنین مُهرها تصویر یا هر چیز دیگری حامل این چنین علائم و نمودارها، چه به صورت کتیبه چه نقش و نگارهها که به قصد حفاظت در برابر افسون و سحر یا حادثهای به خصوص و یا شرور شیاطین و امثال آن تهیه شود، و یا جهت حفاظت وایمنی گنجینهها بازگردادندن آن در صورت سرقت و یا خدمت گرفتن جنیان به کار رود مشمول این معنا است.
نگاه فقهی به طلسمات:
فخرالمحققین در الایضاح گفته: طلسمات را در شمار سحر خوانده و مینویسد:
سحر عبارتست از ایجاد امور خارقالعاده یا صرف تأثیرات نفسانی یا بواسطه یاری گرفتن از فلکیات فقط که «خواندن ستارگان» نام دارد یا بواسطه تمزیج آسمانی با قوای زمین {مثل شرفالشمس که در روز 19 برج حمل خطوطی را روی سنگی نوشته و به همراه میکنند در نتیجه به آن شخص سودی نائل میشود}. بنابراین ساحر از هر دو قوا یاری جسته یعنی قوه زمینی و آسمانی، مثل در شرف قرار گرفتن خورشید که قوایی آسمانی است و نوشتن و به دست کردن که از قوای زمینی است) که طلسمات نام دارد و بر سبیل یاری گرفتن از ارواح ساده میباشد که «غرائم» نام دارد، و نیرنجات هم داخل این قسم هستند، همه این اقسام در شرع اسلام حرام است و کسی که اینها را حلال بداند کافر است [چون منکر ضروری دین شده است] پایان
شهید اول در کتاب دروس، نیرنجات را تفسیر کرده به آشکار کردن عجایب و غرائب خواص امتزاجات و آشکار کردن اسرار النیرین: یعنی خورشید و ماه، و مراد از اسرار این دو عبارتست از آثار پنهان آنها یعنی هنگامی که ماه در فلان حالت باشد و یا ماه در برج عقرب داخل شود یا خارج شود ساحر مویی میسوزاند و با این کار اثر عجیب و غریبی ظاهر میشود که برای ماه پنهان است و این همان «سرِماه» است همچنین است در مورد خورشید که ساحر، صفحه کوچکی از آهن به شکل مربع یا مثلث میسازد و در آن شمارهها و حروفی مینویسد و این صفحه «شرفالشمس» و برای اهداف مختلفی به کار میرود. پایان [ترجمه و توضیح مکاسب المحرمه، ج 2، ص 20، توضیح و شرح آیت الله پایانی]
پس شهید اول در دروس و فخرالمحققین در کتاب «الایضاح» در شرح آیت الله پایانی شرفالشمس و طلسمات را در زمره سحر آوردهاند.
شیخ مرتضی انصاری در مسأله دهم کتاب مکاسب المحرمه مینویسد:
دهم: سحر فیالجمله حرام است، بدون هیچ اختلاف نظری، بلکه حرمت سحر از ضروریات دین است، چنانکه خواهد آمد.
روایات دربارۀ حرمت سحر به حد مستفیضاند.
از جمله: روایت پیش گفته که: «ساحر همانند کافر است»
از جمله: سخن امام علیه السلام: «هر کس مقداری سحر بیاموزد، خواه اندک باشد و خواه زیاد مسلماً کافر شده است و تعهد وی به پروردگر به پایان رسیده و حدی جزای او است که کشته شود، مگر آنکه توبه کند.
و در حدیث نبوی دیگری است که: سه کس وارد بهشت نمیشوند:
1ـ کسی که مدام شرابخواری کند.
2ـ کسی که مدام سحر و جادو کند.
3ـ کسی که قطعرحم کند و سایر اخبار.
فقها سحر را چیزی میدانند که مأخذ و منشاء آن لطیف است و با چشم عادی دیده نمیشود و از طرق عادی منشاء آن را نمیتوان یافت.
علامه حلی رحمه الله در «قواعد» و تحریر گفته: سحر کلامی است که به آن تکلم میشود یا ساحر آن کلمات را مینویسد یا اسمهایی است که خطاب ستارهای یا خورشید خوانده میشود و بر انسان آویخته میشود تا به پندار خودشان فوائدی به آنها رسد و یا از دیوانگی و بدبختی نجات پیدا کنند.
علامه مجلسی در معرفی اقسام سحر چنین میگوید:
سحر کلدانیها در این سحر ستارگان را ستایش میکنند و خیال میکردند ستارگان و خورشید و ماه اداره این عالم را بر عهده دارند و صدور خیرات و شرور، سعادات و نحوسات از آنهاست. که خود کلدانیها سه طایفه بودند:
1ـ برخی خیال میکردند ستارگان و ماه و خورشید واجبالوجودند و خالق عالم هستند. 2ـ کسانی که گمان میبرند که این ستارگان و خورشید و ماه از قدیم بودهاند و علت کارهای زمینیان هستند. 3ـ عدهای گمان می کردند که این ستارگان و خورشید حادث و مخلوق هستند ولی با اراده و عقل خود فعالیت میکنند و اداره عالم به آنها واگذار شده است، ساحر کسی بود که قوای عالی فعاله و موکلها را میشناسد و زمانی که آنها بر زمین تأثیر دارند را میداند تا بدان وسیله، وسایل را آماده کند که از آن قوی استفاده نمایند و یا بدبختی ها را رفع کنند و آنچه فارق عادت است ایجاد کنند.
شیح مرتضی انصاری در کتاب مکاسبالمحرمه آورده است در حکم اقسام سحر:
قول ما این است: آنچه فخرالمحققین و علامه مجلسی در اقسم سحر آوردهاند حرمت این اقسام از ضروریات دین است و حلال دانندۀ این اقسام کافر است. شارح «نخبه» گفته: طلسماتی که مشتمل بر اضرار بر مسلمین یا اهانت به چیزی از محرمات الهی مانند قرآن و بخشی از آن و اسما حسنای الهی و مانند آن باشد بیتردید حرام است. و چه بسا در جواز برخی از طلسمات استناد میکنند به امیرالمؤمنین علیه السلام ولی سند این نقل واضح نیست. و شهید در «دروس» حرمت طلسم را به سحر ملحق کرده است.
شیخ مرتضی انصاری ضمن بحث فقهی طولانی در نتیجه مینویسد:
احوط آن است که از همه اقسامی که در بحار نقل شد اجتناب شود و باتوجه به اینکه در احتجاج همه اقسام سحر را حرام میداند.
شهید اول و شهید ثانی عنوان میدارند: به خدمتگیری ملائکه و جن [که به آنها وکیل خورشید یا ستارگان میباشد] از سحر است و آن را حرام میدانند.
در ادامه بحث دو مطلب که یکی از بزرگان متأخر و دیگری کمی متقدم است اشاره میکنیم و بحث را پیش میبریم:
علامه حسنزاده آملی که از بزرگان علوم دینی و ریاضی و نجوم به شمار میروند. در کتاب هزار و یک نکته (ذکر نکته 977) در این خصوص مطلبی را عرضه میکند:
«شرفشمس در نوزده درجه حمل است و این حروف عالیات را که هفت و سیزدهاند و به همین اسم شرفالشمس شهرت دارد، بر نگین انگشتری نقش کنند و در شرح و خواص آن به نظم و نثر بیاناتی دارند. صورت آن این است ( ) محمود دهدار غیاثی در چند جای مفاتیحالمغالیق که امالکتاب کتب او در اسرار حروف است. آن را شرح فرموده است.
و بعضی از پیشینیان رسالهای جداگانه در شرح آن نوشتهاند که آخرین رساله کتاب «اربعه کتاب اسماعیلیه» است، و همگی آن را اسم اعظم دانستهاند و خاتم آن را که اولین کلمه است، خاتم سلیمانی گفتهاند و آن را به عوالم خمسه که حضرت خمس در اصطلاح عارفان است. تفسیر فرمودهاند.
باز غیاثی را در مفاتیح بیان اسراری در شرح این کلمات است و در صفحه 2، 93، 222 و 223 در تأثیر آن از جفر فابیه ام صادق از امیرالمؤمنین علیه السلام اموری را بر شمرد و انتساب آنها را به تورات و انجیل و قرآن ذکر نمود.
در دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود:
ثلاث عصی صففت بعد خانم علی رأسها مثل لسنان المقوم... الی آخر الابیات در بیان این اسم اعظم شرفالشمس است. نائینی در گوهر شب چراغ گفته است (ص 184) این اشعار از ابن عباس است که به مولی علیه السلام نسبت داده است!!.
راقم گوید: این ابیات در دو قصیده صغرای و کبرای منبع اصول حکمت بونی (متوفی 622) آمده است. مطلع صغرای این است:
بدات بسم الله روحی به اهتدت الخ (ص 95 ـ 97 ط مصر)
و مطلع کبری این است.
بدات بسم الله ربی و مالکی، مطالع اسراری بسری اعلنت الخ (383 ـ 5)
و آن را شرح کرده است و نبر بونی در همین کتاب و کتاب شمس معارف کبری جداول افاقُی بسیار در خواص آن آورده است که "ضحکه المغفل و عبرة للمحصل" کلام فاضل میبدی در شرح دیوان یاد شده، در بیان اشعار مذکور مفید است و در متن یک نسخه از دیوان خطی منسوب به امیر علیه السلام که در تملک راقم است مکتوب است که:
ذکر الامام ابوعلی الطبرسی ان الرئیس ابا البدر کتب له هذه الاشکال و ذکر انه سمع من الثقه ان علی بن ابی طالب وجدها علی صحره منقوشه فاخبر انها اسم الله الاعظم فسرها بهذه الابیات: ثلاث عصی الی آخر الابیات
ابن ابوالبدر رئیس در مجلد هفتم ریحانة الادب تألیف مرحوم مدرس تبریزی مذکوراست (ص 33، ط2) و مدرس نیز در پیرامون این اسم اعظم به تفضیل بحث و از ریاض العلماء نقل کرده است در وصف و تعریف و تأثیر آن به فارسی گفته شده است که:
"اولی خاتمی همی با پدر که بود/ پنج گوشه آن خاتم/ لیک شرط نوشتنش این است/ که زائد بر آن دو بار قلم /بنویسد عقیب آن سه الف /که صد و یازده بود برقم /بر سر هر سه چون نشان مدی باشد آنچنان که نبود خم /بعد از آن میم بید میباشد/ که بود کور و چشم او بر هم /پس بود نردبان سه پایه/ که نباشد از آن زیاد و نه کم/ بعد از آن چهار الف بود همسر/ چون انامل ستاره پهلو هم هست آنگاهها و واوی/ که بود کج به هیأت معجم /سیزده حرف باشد این صورت /هر یکی در صفا چون باغ ارم/ چهار حرف وی است از تورات/ چار و انجیل عیسی مریم/ پنج حرف دگر زقرآن است اسم/ اعظم همین بود فافهم ای تویی حامل چنین اسما ایمن از همه بلا و سقم/ نکرد مار و عقرب هرگز/ نشوی تا تویی غمین و دژم/ از وبا و علل تو آزادی/ و زتب و در دو جملگی الم" تمام شد مرقومه حسن زاده آملی
در توضیح فرازهای فوق
استاد حسن حسنزاده آملی در کتاب الوقت والقبله درس 15 در باب " فی الفرق بین المسائل الریاضیة الهیویه و بین الاحکام النجومیه " ضمن بحث طولانی و ذکر اقوال مختلف دانشمندان علم و دانش و فقها این نتیجه را میگیرند که با وجود حق بودن احکام نجوم، اما فقط آن دسته از احکام نجوم که ریشه در روایات صحیحه دارد مورد قبول و پذیرش ایشان است و مابقی را به علت اینکه مصدر صدور آنها نامعلوم است و در توان احصای بشر نیست لاجرم مردود دانسته و عمل به آن را صحیح نمیدانند.
پس لاجرم با نگاه به مطلب یاد شده در نکته (771) هزار و یک نکته مشاهده میشود که علامه، فقط به ذکر شرفالشمس از قول محمود دهدار غیاثی صاحب کتاب مفاتیحالمغالیق و آخرین رساله کتاب اربعه کتاب اسماعیلیه این مطلب را نقل میکنند و اشعار منسوب به امام علی علیه السلام را هم ذکر میکنند که اشعار ابن عباس است که به امام اشتباهاً نسبت داده شده است و نائینی در کتاب گوهر شب چراغ بدان اشاره کرده است و همانطور که در متون قبل ذکر شده است شیخ مرتضی انصاری نیز در المکاسب انتساب اینگونه طلسمات را به حضرت امیر مردود و بدون دلیل موجه میدانند پس لاجرم طبق نظر خود جناب استاد علامه حسنزاده مبنی بر اینکه احکام نجومی که از ناحیه ائمه ‘ صدر نشده را مردود میدانند، عمل به مسأله شرفالشمس هم از منظر ایشان امری درست محسوب نمیشود و صرف ذکر کتب اسماعیلیه و محمود دهدار غیاثی مسألهای را ثابت و شرعی نمیکند.
و ذکر دیگری که در این خصوص وارد شده است از قول شیخ بهائی (ره) است ایشان در کتاب سرالمستترکه مربوط به علوم غریبه است مینویسد:
«واما اسم اعظم کتبی عبارتست از اسمی که تأثیر آن قائم است به وجود کتبی آن چه به نحو زیر باشد یا بینه یا ترکیب حروفی متعارف، یا ترکیب اعدادی به روش وضع و محاذات مخصوص و وفقیات مثل طلسمات... همراه داشتن آن تأثیرات غریبی داود و...» اولاً کتب علوم غریبه منسوب به شیخ بهائی است و در صدور آن از شیخ بهائی شبه و تردید وجود دارد. ثانیاً این کتاب مربوط به علوم غریبه است لاجرم وجه شرعی و فقهی ندارد و صرف عنوان شدن توسط شیخ بهائی مسألهای را حل نمیکند از طرفی در کتاب «جنة الوافیه» مشهور به «مصباح کفهمی» آمده است که «در بعضی از کتابهای علمای شیعه دیدم که این شکل از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که وقتی عازم جهاد بود در بین راه که استراحت میکردند این شکلها را بر روی سنگی حک کرد و فرمود: این رمز پیروزی ماست» به نظر میرسد چنین نقلی محکم نیست چون سند این روایت با امیرالمؤمنین ذکر نشده است .
سؤال اینجاست که از منظر روایی و تاریخ حدیث، حداقل تا 7 قرن از روایت منسوب به امیرالمؤمنین در باب شرفالشمس، در کتب حدیثی موجود شیعه مطلبی وجود ندارد. و ابهام اصلی همین است تا قرنها، این روایت کجا بوده و ناگهان پیدا شده است؟
سنت اهلبیت علیهم السلام علیالخصوص امیرالمؤمنین نیز ارجاع به اینگونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده و حتی اهلبیت علیهم السلام نیز منجمین آن زمان را که برای ستارگان قدرتهای استقلالی و در مقابل قدرت خداوند قائل بودند را لعن مینمودند چرا که در این عالم هیچ قدرتی جز قدرت خدای متعال نیست و اگر موجودی دارای قدرتی خاص باشد آن هم به اذن الله بوده و هیچ قدرتی به نحو استقلالی در مقابل خداوند ندارد.
و در فرمایشات امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه آمده است:
و من کلام له علیه السلام :قال له لبعض اصحابه لما عزم علی المسیر الی الخوارج فقال له یا امیرالمؤمنین ان سرت فی هذا الوقت حشیت ان لا نطفر بمرادک من طریق علم النجوم فقال علیه السلام انزعهم انک تهدی الی الساعه التی من سار فیها صرف عنه السوء، و تخوف من الساعة التی من سار فیها حاق به الضر؟ فمن صدقک بهنا فقد کذب القرآن، واستغنی من استعانه بالله فی یل المحبوب ودفع المکروه، وینبغی فی قولک للعامل بامرک ان یولیک الحمد دون ربه لانک بزعمک انت هدیقه الی الساعه لتی قال فیها نفع وامن الضر ثم اقبل علیه السلام علی الناس فقال: یا ایها الناس ایاکم وتعلم النجوم الا ما یهتدی به فی بر او بحر فانها تدعو الی الکهفانة المنجم کالکاهن والکاهن کالساحر والساحر کالکافر والکافر فیالنار سیروا علی اسم الله.
19 برج حمل 19 فروردین نیست:
علامه حسنزاده آملی در کتاب دروس معرفة الوقت والقبله درس 25، خاتمه فی الفرق بین البرج والصورة خاطر نشان میکنند آنچه به عنوان برج در حال حاضر مطرح است مسألهای قراردادی بین منجمان است، منجمان نقطه تقاطع معدلالنهار ومنطقه البروج را در علم هیأت نقطه اعتدال بهاری و پائیزی مینامند و این دایره را به دوازده برج تقسیمبندی کردهاند و هر برج را به یک نام میخوانند که براساس صورت فلکی است که در پیشزمینه آن واقع شده است. از آنجا که ستارگان ثابت به علت لنگش محور زمین حرکتی خاص در آسمان دارند پس لاجرم محل تقاطع دائرة البروج و معدلالنهار در طی سالها از صورتهای پیشزمینه عقب میافتد. پس در طی قرون جای صورتهای فلکی و برج جا به جا شده است به طوری که طی آخرین زیج محاسباتی که استاد حسنزاده عنوان میدارند در زیج بهادرخانی اول برج حمل در از برج ثور قرار دارد طبق گفته علامه حسنزاده مسائل مربوط به مسائل اسلامی به علت اینکه در روایت صحیحه از حضرت رسول آمده که ما مردمی عامی هستیم و محاسبهگر نیستیم، پس مراد از قمر در عقرب همان حضور ماه در صورت فلکی عقرب است نه برج عقرب که احتیاج به محاسبه دارد یعنی همین صورتی که مردم هر شب در آسمان میبینند و ورود و خروج ماه از آن را مشاهده میکنند، طبق این نظر 19 ماه حمل 17 یا 18 اردیبهشت قرار میگیرد نه 19 فروردین!!!
پس از منظر روایی و تاریخ حدیث تا 7 قرن از روایت منسوب به امیرالمؤمنین در باب شرفالشمس در کتب حدیثی موجود شیعه مطلبی وجود ندارد و ابهام اصلی همین است تا قرنها این روایت کجا بوده و ناگهان پیدا شده است؟ و سنت اهلبیت علیهم السلام نیز ارجاع به اینگونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده است، از کتاب مصباح مرحوم کفعمی بنا به گفته برخی از محققین، مثل مفاتیحالجنان زمان خودش بوده و امکان اضافه شدن مطلب در آن زیاد است از طرفی ایشان سندی برای حدیث ذکر نمیکند و حتی علامه مجلسی (ره) در کتاب حلیةالمتقین که درباره تمام نگینهای انگشتر از معصومین علیهم السلام روایت آورده، هیچ اسمی از شرفالشمس نمیآورد، و برخی معتقدند که سابقه جعل این مسأله به چند قرن اخیر میرسد، بهگونهای که حتی در زمان علامه مجلسی نیز شایع نبوده است و معلوم نیست این رعایت آداب حکاکی و اذکار و ادعیه حسن حکاکی از کجا سر در آورده است!!!!
اما نظر علمای معاصر در باره شرف الشمس:
آیت الله نوری همدانی
بسمه تعالی
سلام علیکم
مطلب مذکور به صورت مستند در منابع قدیمی نیست و به صورت مرسل در کتبی مانند مصباح کفعی و بعضی کتب دیگر وارد شده است ....
بسم الله الرحمن الرحیم
کد رهگیری: 9503270093
با اهداء سلام و تحیت
پاسخ: دلیلی در تأیید این مطلب در منابع معتبر روایی نداریم.
همیشه موفق باشید.
دفتر آیت الله العظی مکارم شیرازی/ استفتائات
آیت الله شبیری زنجانی
ما سندی بر این مطلب نیافتیم. البته منقول است که مرحوم کفعمی در مصباح در مورد این حروف فرموده: «اسم اعظم است» ولی سند معتبری بر این مطلب ذکر نکرده است...
مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی
بسمه تعالی
سلام علیکم
در کتب روایی و ادعیه از متقدمین (عالمان قدیم از صدر اسلام تا چند قرن پیش) اثری از آن نیافتیم. فقط متأخرین در چند قرن اخیر آن را معتبر میدانند....
نتیجه:
پس آنچه از قرائن بر میآید چنین است: که با ذکر دو مقدمه ذکر میکنیم:
1ـ یک سلسله اعتقادات در اسلام است که از مسلمات است و انکار آنها کفر است، مانند وجود خدای متعال و وحدانیت خداوند و ربوبیت و وحدانیت خدای متعال در خلق و رزاقیت، ... و اعتقاد به نبوت نبی اکرم ’ و همچنین اعتقاد به معاد جسمانی ـ اعتقاد لسانی به امور موجب داخل شدن در دایره اسلام و اقرار قلبی به این امور موجب دخول در دایره ایمان است.
اسلام مسلماتی هم دارد که انکارشان به انکار نبوت ختم میشود. انکار آگاهانه این امور یا آگاهی از اینکه انکارشان به معنی انکار نبوت پیامبر است موجب خروج از دین است.
2ـ اصل تأثیرگذاری خورشید بر عالم مادی ما از مسلمات است، مثل اثرگذاری گرمای حاصل از تابش آفتاب پس اعتقاد به تأثیر خورشید موجب شرک نیست وقتی کاووش محاسبات خسوف و کسوف و امثال آن هم فیالجمله اشکالی ندارد.
باتوجه به ایندو مقدمه مسئله حکم شرفالشمس را بررسی میکنیم:
مسئله اول حکم موردی است که اعتقاد بر این داشته باشد که خورشید دارای اراده و نفس فلکیه بوده و مدبرات زمین را در دست دارد.
اگر خورشید را در این تدبیر مستقل از خدای متعال بدانیم چنین اعتقادی کفر و حرام است. اگر مستقل هم ندانیم ولی شریک در تدبیر بدانیم، شرک است. در این حکم نیازی به استدلال به روایت هم نداریم.
حتی اگر بدون قول به مرید بودن خورشید برای آنها اثر علتی مستقل قائل باشد موجب خروج از اسلام است مسلماً.
اما اگر کسی معتقد به مدیریت غیر استقلالی خورشید در طول تدبیر خدای متعال بود چنانچه در مورد سایر اسباب عالم است این اعتقاد موجب خروج از اسلام نیست. اما آیا وجهی برای حرمت این اعتقاد داریم یا نه؟ اگر این تحلیل ناسازگار یا تحلیل روایات اهلبیت علیهم السلام از عالم باشد، کسی که ملتفت به این ناسازگاری باشد و چنین اعتقادی داشته باشد، اعتقاد حرام و گناه است.
اگر معتقد به تفویض تدبیر عالم به خورشید باشد باز هم خلاف دین است و اگر به لوازم این اعتقاد واقف باشد موجب خروج از دین هم هست.
این وجوه مسلم است و اختلافی در آنها نیست. آنچه محل اختلاف و بحث است حکم اخبار از تأثیرگذاری خورشید در حوادث زمین و شخصی است.
اولاً روایت محکمی در این خصوص وجود ندارد، و روایات مرسل هستند و قابل اعتماد نیستند، از طرفی اعتقاد به تأثیرگذاری غیر استقلالی خورشید در جوامع انسانی و انسان به دلیل اینکه اولاً از اموری نیست که تحت علم ما قرار گیرد (این اشکال ثبوتی است نه اثباتی) و لذا از باب کذب و تبلیس است و حرام میباشد.
ثانیاً، طبق روایات، اخبار قطعی از این امور و مقارنات ولو از باب مقارنه محض بدون تأثیر باشد حرام است. وجه حرمت هم در روایات، یا واقف نبودن منسجم به ابعاد این علم دانسته شده است و یا سببیت برای دست کشیدن مردم از صدقه و دعا و تکذیب قضا و قدر و این وجه دوم از حرمت فقط در جایی است که به شکل حتمی و جزمی اخبار از مقارنات کند.
از طرفی طبق متن تراکتی که ابتدای فصل آمده حکاکی و فروش این سنگ به دلیل اینکه با کذب و غش و تدلیس همراه است و از جهل مردم جهت سود مادی استفاده میکنند لذااز اقسام مکاسب حرام محسوب میشود. چرا که از تعریف و دروغ و افترا در معامله منظور میگردد پس در حکم علمای که این مسأله را در خور نظر فقهی نمیدانند حتماً با ملاحظات بالا، حرمت آن را فتوی خواهند داد.
من الله توفیق
مهدی دانشیار
3 اردیبهشت 1396
زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم
خلاصه نظر علمای متقدم و متأخر درباره شرفالشمس:
از علمای متقدم و متأخرین که درباره مطلق احکام نجوم غیرمنقول از ائمه اطهار ^
سید مرتضی علمالهدی، شیخ مرتضی انصاری، شهید اول، شهید ثانی فیالمحققین، سید بن طاوس، فیض کاشانی، سید نعمت الله جزائری این قسم را حرام میدانند.
آیت الله نوری همدانی، آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله فاضل لنکرانی:
در این خصوص منبع معتبری یافت نشده، حکم شرعی خاصی درباره آن وجود ندارد.
استفاده از علم تنجیم و شرفالشمس جایز نیست | حکم شرعی ارائه ندادهاند |
سیدمرتضی علمالهدی | فاضل لنکرانی |
سید ابوالقاسم خوئی | نوری همدانی |
علامه مجلسی | شبیری زنجانی |
مکارم شیرازی | علامه حسنزاده آملی |
علامه حلی | شیخ بهائی |
شهید اول |
|
فخرالمحققین |
|
فیض کاشانی |
|
منابع:
قرآن کریم:
1ـ دروس معرفة الوقت والقبله/ حسن حسنزاده آملی
2ـ ترجمه و توضیح مکاسب/ شیخ مرتضی انصاری/ ترجمه: آیت الله پایانی
3ـ هزار و یک نکته/ حسن حسنزاده آملی
4ـ سر المستقر/ شیخ بهائی
5ـ نجوم دینامیکی
6ـ وسائلالشیعه/ شیخ حر عاملی
7ـ تفسیر تنسیم/ آیت الله جوادی آملی
8ـ اصول کافی/ شیخ کلینی
9ـ فرجالمهموم فی معرفة منهج الحلال والحرام من علم النجوم/ سید بن طاووس
10ـ نهجالبلاغه/ سید رضی
11ـ احیاء علوم الدین/ امام محمد غزالی
12ـ شفا/ ابنسینا
13ـ دررالاخبار
14ـ بحارالانوار/ علامه مجلسی
15ـ تحفالعقول/ ابنشعبه الحرانی
16ـ فرهنگنامه مصاحب
17ـ ابزارآلات علمی/ فرانسیس مادیسون
18ـ دروس/ شهید اول
19ـ سایت/ جانیوز